کی بود؟ 13 بهمن شب از نیمه گذشته بود که زنگ زد. صدای خسته از کارش را حتی پشت تلفن و با گذر از بین خطوط مخابراتی هم میشد حس کرد. کمی حرف زد و پرسید چرا هنوز بیداری؟»
گفتم :منتظرت بودم که زنگ بزنی و صداتو بشنوم گفته بودم که دلتنگتم».
بحث را عوض کرد و پرسید:حدس بزن کجام؟»
گفتم توی راه خونه؟» گفت نه.
گفتم اوممم کاری که داشتی طرفای خونه ی ما بود؟» گفت نه.
با صدا خندیدم و گفتم خب قطعا پایین پنجره اتاقم که نیستی » . بعد از یک ثانیه سکوت گفت بیا پشت پنجره».
دویدم و پرده را کنار زدم خودش بود. توی تاریکی دیدم اش. نفسم حبس شد. باورم نمی شد با وجود خستگی کیلومترها رانندگی کرده باشد که خوشحال و غافلگیرم کند. تعلل نکردم. لباسم را پوشیدم، آرام و بی صدا و یواشکی ار خانه خارج شدم و پله ها را دو تا یکی کردم. دویدم سمت ماشینش و در آغوش کشیدم اش.
+ عاشق شده بودمعاشق شده بود
++ حالا وقت آن است که از شما پرسم خوب شنیدید؟ صدای پای عشق است مگرنه؟» و شما یکصدا و هورا کشان بگویید بله بله عشق است »
جان من و جان تو را هر دو به هم دوخت قضا
,گفتم ,هم ,عشق ,پرسید ,عاشق ,بودم که ,و پرسید ,نه ,گفت نه ,عاشق شده
درباره این سایت